اندر احوالات دلسا جوونی
سلام دختر گلم این روزها زیاد وقت نمیکنم بیام برات بنویسم آخه تا کامپیوتر روشن میشه شما هی فضولی میکنی نمیزاری مامان برات بنویسه همش میگی حنسی حنسی منظورت همون حسنیه تا برات می خونم حسنی میای بریم حموم سریع میگی نخوام نخوام
الان سه هفته هستش که می می نمی خوری یه روز که در دستشویی باز بود شما یه دفعه پستونکتو پرت کردی تو دستشویی منم از فرصت استفاده کردم گفتم می میت رفت تو چاه دستشویی بعد بهت یه پستونک پاره دادم تو هم میزاشتی دهنت میگفتی این نه این نه منم بهت هی میگفتم دیگه می می نداری فقط همینه من و بابایی وقتی ازت میپرسیم میمیت کو دلسا سریع میگی دیوثی می خوای بگی دستشویی میگی دیوث
فرهنگ لغت جدید دلسا جونی
دستشویی...دیوث مامانی...مامایی بابا...بابا علی سلام ..سنام
حسنی...حنسی باب اسفنجی...باباسی بن تن...ب تی عموپورنگ..عموپوتی
عاشق برنامه باب اسفنجی هستی از صبح که بلند میشی میگی بابا سی تا شب دوس داری هی نگاه کنی من دیگه تمومه صحنه های باب اسفنجی رو حفظ شدم ولی شما هر دفعه اینقد با دقت نگاه میکنی انگار بار اولته